اینجا گلزار بینالمللی شهدای کرمان است، در روزهای پایانی ماه صفر و در آستانه شهادت امامرضا(ع) به مرقد مطهر خادمالرضا، سلیمانی باوفا آمدم، امروز هم مثل همیشه شلوغ است.
مجله سپیده سحر ویژه امام عصر عج کرمان/مهدیه طاهریمقدر: اینجا گلزار بینالمللی شهدای کرمان است، در روزهای پایانی ماه صفر و در آستانه شهادت امامرضا(ع) به مرقد مطهر خادمالرضا، سلیمانی باوفا آمدم، امروز هم مثل همیشه شلوغ است، مملو از حضور دلباختگانی است که چند سال است نه تنها از سراسر کشور بلکه از سراسر دنیا به این بهشت نورانی میآیند تا از نزدیک دلگویههای خود را به سردار بگویند.
آن طرف خانمی با چادر رنگی محلی، بر صندلیهای فلزی گلزار نشسته، با بغض به حال و هوای گلزار مینگرد و اشک میریزد، انگار حرفهای زیادی با سردار دارد که فقط با زبان اشک میتواند به حاجقاسم بگوید. با او هم صحبت میشوم، کسی که از غصه دلتنگی و دلشکستگی میگوید و از پای جامانده از سفر اربعین خود تعریف میکند، حالا هم آرزوی دیدار سرزمین نینوا را دارد و آن را از حاجقاسم طلب میکند. از دیار و محل زندگی او میپرسم او در حالی که اشکهایش را پاک میکند، با لهجه شیرین جنوبی میگوید: از جنوب آمدهام، از بندعباس، از کنار آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس، آمدهام تا سردار را واسطه قرار دهم و برای گرهگشایی از مشکلات زندگیام دعا کنم. وقتی که حرف از لحظه شهادت حاجقاسم به میان میآورم، اشک امانش نمیدهد و با صورتی سرخ شده، آن لحظات سخت را یادآوری میکند و میگوید: سردار را بعد از شهادتش شناختم، در آن لحظات گویی آسمان و زمین چون مردم ایران میگریستند و فقط اشک بود و آه و شروع قصهی دلتنگی ما… وی ادامه میدهد: تازه بعد از رفتن سردار با رشادتها و ایثار حاجی آشنا شدم که چه حق بزرگی بر گردن ما دارد و در عین گمنامی چه فداکاریهایی که برای ایران عزیز و اسلام نکرده است. با خود میگویم انگار چهره مکتب شهید سلیمانی بیشتر از خود سردار سلیمانی به جهانیان نمایان شده است و لرزه به اندام دشمن میاندازد.
آن سوی دیگر گفتگوی دو خانم نظرم را جلب میکند، به سراغ آنان میروم. خانمی با شوق و ذوق از سفر اربعین امسال خود تعریف میکند و از لطف سردار میگوید که همین چند هفته پیش به مزار سردار آمد و اذن سرزمین کربوبلا خود را گرفت، اکنون نیز دلتنگ مشهدالرضا شده بر مزار خادمالرضا آمده تا اجازه سفر خراسان خود را در این روزهای منتهی به شهادت امامرضا(ع) بگیرد. خانمی دیگر از دل جامانده اربعین میگوید که امسال هم از قافله کربوبلا و مشهد جا مانده است! آنان از دلتنگیهای خود بعد از رفتن سردار میگویند که ماهی یک بار مزار سردار، مأمن و مأوا آنان میشود و غصههای خود را به سردار میگویند چرا که خوب میدانند، اینجا گوشهای زیادی برای شنیدن وجود دارد. وقتی از لحظه شهادت سردار از آنان پرسیدم، انگار داغ دلشان تازه شده و با اشک از آن لحظات سخت میگویند که گویی پدر خود را از دست داده باشند و چون ابر بهار میگریستند. به راستی چه رمز و رازهایی در اینجا نهفته است و چه مشکلات و گرفتاریهایی به دست این خادمالرضای آسمانی باز شده و گلزار بینالمللی شهدای کرمان سرشار از این نامههای سربسته است. پیام پیام/ ۸۰۰۶۶/ش