در چهارم نوامبر 2017 بن سلمان در یک حرکت عجیب و غیر قابل پیش بینی کاری کرد که توانست یک حکومت را بدون قرار دادن در یک بحران وارد عصر جدیدی از حیات کند. عصری که نگاه دنیا را به آن کشور عوض کرد و افزایش رضایت آحاد مردم آن کشور و بخصوص جوان ها را به دنبال داشت. این روزها که اخباری از وخامت حال پدرش منتشر می شود نگاه تحلیل گران به آینده عربستان است.

بن سلمان و راهی که رفته است

همه چیز از هتل ریتز کارلتون و سپس هتل ماریوت شروع شد، وقتی که 381 نفر شاهزاده و افراد با نفوذ و دو وزیر بازداشت و در آن حبس و حتی شکنجه شدند. فشار بر بازداشت شده ها آن قدر زیاد بود که هفده نفر بیمارستانی شدند و علی القحطانی که افسر ارشد ارتش بود فوت کرد. 78 نفر پولها را برگرداندند که معادل28 تا 100 میلیارد دلار بود. ولید بن طلال که شاهزاده و تاجر افسانه ای بود از 19 میلیارد دلار سرمایه اش 4 میلیارد دلار داد. این اتفاق ناگهانی در کشوری رخ داد که نزدیک به 7000 شاهزاده یا به تعبیری آقازاده وجود دارد. شاید این تنها راه نجات یک حکومت بود، راهی برای بازگرداندن رضایت مردم و اعتماد آن ها به حکومت.

در بیانیه‏‌ای از ملک سلمان که از تلویزیون عربستان پخش شد، شاه سعودی هشدار داده بود که «قانون به‏ شکل سخت‏گیرانه‌‏ای بر هر کسی که به اموال عمومی دسترسی دارد و از آن محافظت نکند یا به آن دستبرد بزند و یا از قدرت و نفوذش سوء استفاده کند، اعمال خواهد شد. این بر کوچک و بزرگ اعمال خواهد شد و ما از هیچ کسی نمی‌‏ترسیم». همچنین در فرمانی که ملک سلمان به‏‌موجب آن مقاماتی را عزل و نصب کرده، آمده است: «این سرزمین از بین خواهد رفت، مگر اینکه فساد ریشه‌‏کن شود و مفسدان پاسخگو [ی اقدامات خود باشند. »

البته این اتفاق نیاز به مقدماتی هم داشت، یک رصد اطلاعاتی قوی بر روی شاهزاده ها و افراد پر نفوذ انجام شده بود، بر روی کسانی که با رانت و رشوه و اختلاس به ثروت های نجومی رسیده بودند. حتی در این بین گهگاه به شکلی که احتمالا هدایت شده هم بود بخش هایی از فساد آن ها به بیرون در می کرد تا هم افکار عمومی به لزوم یک تحول اعتقاد پیدا کند و هم خواص جایی برای مخالفت نداشته باشند. حتی گفته می شود ۱۴ تن از مسؤولان آمریکایی به شبکه تلویزیونی NBC گزارش داده بودند که محمد بن سلمان ولیعهد عربستان از بیش از دو سال پیش “فهدة بنت فلاح آل حثلین، مادرش را در کاخ پادشاهی حبس خانگی کرده، مانع از دیدار او با همسرش سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه این کشور شده و او را از انظار عمومی پنهان کرده است. بن سلمان نمی خواست کسی با این تحول مخالفت کند و به همین خاطر راه های وساطت و چانه زنی را بسته بود. در این گزارش ادعا شده بود که پدرش سلمان بن عبدالعزیز از این امر بی‌اطلاع بوده است.

ویژگی های شخصی بن سلمان

او یک شاهزاده معمولی بود که در خواب هم نمی دید روزی ولیعهد شود. او حتی آدم آنچنان پولداری هم نبود و عملا در میان مردم زندگی کرده بود. بن سلمان قبلا مدیریت هیچ شرکتی را در اختیار نگرفته بود و باعث موفقیت اقتصادی آن نشده بود، در هیچ عملیات نظامی‌ای شرکت نکرده بود، به هیچ دانشگاه خارجی‌ای نرفته بود، هیچ زبان خارجی‌ای را به خوبی یا حتی در حد متوسط یاد نگرفته بود و هیچ‌وقت زمان زیادی را در امریکا، اروپا یا نقطه‌ دیگری در جهان غرب سپری نکرده بود. اگر چه به ظاهر بن سلمان بی تجربه بود اما کارنامه نسبتا سفید او باعث می شد که انتقادات جدی ای هم برای او مطرح نباشد.

داستان یک پادشاهی

کشور جدید عربستان در سال 1934 با حکومت خاندان آل‌سعود تشکیل شده و از آن زمان تاکنون از یک نظام سیاسی بهره برده است. سیستم «پادشاهی» مطلقه مبتنی ‌بر پادشاهی یک شخص از خاندان آل‌سعود در تمام این 87 سال بدون وقفه بر سراسر عربستان‌سعودی حکمفرما بوده است.

پدر بن سلمان یعنی سلمان بن عبدالعزیز در سال 2015 جانشین عبدالله شد و بن سلمان نیز در 21 ژوین 2017 ولیعهد شد. ولیعهد قبلی مقرن بن عبدالعزیز بود و جانشین مقرن هم پسر با نفوذش محمدبن نایف آل سعود بود. با اینکه پدر هنوز حاکم اصلی در عربستان به حساب می آید اما او طی حکمی شاهزاده را به عنوان رئیس کابینه تعیین کرد تا شاهزاده محمد بن سلمان بتواند تیم حاکمیتی خود را به راحتی در عربستان بچیند و مخالفان خود را به طور کامل از درون دولت پاکسازی کند. شاهزاده ی عملگرا در ادامه بن نایف را که شخصی قدرتمند بود به عنصری بی‏ اختیار در ساختار سیاسی عربستان تبدیل کرد و در نهایت نیز وی را مجبور به استعفاء نمود و خودش ولیعهد شد. رقیب جدی دیگر او متعب بن عبدالله بود که بعد از به قدرت رسیدن ملک عبدالله، به فرماندهی گارد ملی گماشته شده بود.

گارد ملی تشکیلاتی نظامی است که در ارکان قدرت و حتی اقتصاد ریشه دوانده است و یکی از ستون‏‌های کلیدی قدرت خاندان سعودی است و برای دهه‏‌ها، پایۀ قدرت شاخۀ عبدالله بوده است. وظیفۀ اصلی این گارد، دفاع از خاندان پادشاهی است. علاوه بر این، در مورد تأمین امنیت نقاط مهم و استراتژیکی نظیر مکه، مدینه و زیرساخت‏های نفت و گاز نیز مسئولیت دارد. این مسئولیت‏ها جایگاه و پرستیژ قابل ‏توجهی به آن می‏‌دهد. گارد ملی عربستان و ارتش این کشور به ‏لحاظ تعداد نفرات تقریباً برابر هستند. گارد ۱۰۰ هزار نیروی منظم و ۲۵ هزار نیروی میلیشیای قبیله‌‏ای دارد. گارد ملی با تهدیدات داخلی مقابله می‏‌کند، اما ارتش مسئول مقابله با تهدیدهای خارجی است. تحول در عربستان مستلزم کاهش قدرت گارد بود اما با برکناری متعب از فرماندهی گارد به بهانه فساد، به‏ نظر می‏‌رسید دیگر نیازی به این کار نباشد. این برکناری، هم به سلطه خاندان عبدالله بر گارد ملی پایان داد و هم متعب به‌‏عنوان یکی از دو رقیب جدی محمد بن سلمان را از قدرت کنار گذاشت. در مجموع، محمد بن سلمان که تا قبل از استعفای محمد بن نایف و برکناری متعب بن عبدالله، کل تشکیلات دولت به‏‌جز دو مورد یعنی وزارت کشور (که توسط محمد بن نایف به‌‏عنوان ولیعهد اداره می‏‌شد) و گارد ملی (که به‌‏وسیلۀ متعب بن عبدلله کنترل می‌‏شد) را در دست نداشت، حالا این دو نهاد را نیز در اختیار خود داشت و دیگر خطری متوجه روند انتقال قدرت از پدر به خود نمی‌‏ دید.

آغاز یک تحول

اگر چه تحول یک ضرورت بود اما کاستن از قدرت گارد به صلاح عربستان نبود. چه این که احتمال داشت گارد دست به تحرکات نظامی نیز بزند و کار را سخت کند. بنابر این تغییر در فرماندهی و سطوح بالا کلید خورد و با برکناری نایف آغاز شد، چیزی که بعضی رسانه ها مانند گاردین آن را کودتای کاخ نامیدند. گاردین نوشت: پس از فاش شدن میزان تنش میان بن سلمان و بن نایف، او به کاخ محمد بن سلمان فراخوانده شد و زمانی که به کاخ رسید از محافظان امنیتی او خواسته شد بیرون از کاخ منتظر بمانند و همه وسایل ارتباطی او در بدو ورود به کاخ گرفته شد. در همین حال ترکی آل الشیخ (یکی از شاهزادگان سعودی و رئیس سازمان رفاه عربستان) بن نایف را چند ساعت داخل یک اتاق حبس کرد و زیر فشار قرار داد تا بیانیه کناره گیری و بیعت با محمد بن سلمان را امضا کند. گاردین همچنین ادعا کرد که بن نایف ابتدا از پذیرش این مسئله سرباز زده است اما او را تهدید کردند که اگر از سمت خود کناره‌گیری نکند، با اعضای زن خانواده او بدرفتاری خواهد شد و حتی از رسیدن داروی فشارخون و دیابت به خود او نیز جلوگیری شد. گاردین حتی نوشت که یکی از اعضای خاندان سلطنتی سعودی تایید کرده که نایف حتی به اندازه ای نگران بود او را در همان کاخ بکشند که حتی از نوشیدن آب نیز امتناع می‌کرد زیرا می‌ترسید مسموم باشد. بن نایف نه تنها از ولیعهدی خلع شده بود بلکه وضعیت برای او بدتر شده و او را راهی زندان کردند و خبرهای منتشر شده حاکی از آن است که او تحت شدیدترین شکنجه‌های جسمی و روحی قرار گرفته است.

رویترز نیز به نقل از یک منبع مطلع در منطقه نوشت: «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی، احمد بن عبدالعزیز، محمد بن نایف و پسرش، سه شاهزاده بازداشت شده را به داشتن تماس و ارتباط با قدرت های خارجی از جمله آمریکایی ها و دیگران برای انجام کودتا در کشور متهم کرده است. احمد بن عبدالعزیز برادر شاه سعودی بود که در نوامبر ۲۰۱۷ (آذر ۱۳۹۶) و ساعاتی پیش از بازداشت ۱۱ نفر از شاهزادگان توسط بن سلمان، موفق به فرار و عزیمت به آمریکا شده بود. این شاهزاده سعودی در دوران پادشاهی ملک عبدالله پادشاه فقید عربستان مدت کوتاهی پست وزارت دفاع این کشور را بر عهده داشت.

دولت سعودی از نظر تاریخی بر سه پایه اساسی بنا شده است و آن وهابیت، طایفه‌گرایی و نفت است. برخی تحلیلگران بر این باورند که سیاست‌های بن سلمان در نهایت منجر به ایجاد اختلال در این مثلث تاریخی حکومت سعودی شده است. به حاشیه راندن جنبش دینی توسط بن سلمان از اقدامات متعددی که انجام داد نمایان شد؛ او نقش هیات امر به معروف و نهی از منکر که به مثابه پلیس دینی در کشور بود را محدود کرد و استقرار نیروهای آن محدود و حتی تعطیل شد و محرومیت هایی علیه طبقه تندرو که حامی وضعیت دوره قبل از گشایش بودند، وضع شد. بنابراین کادرها و نیروهای جریان مذهبی به سرعت خود را با روند جدید دولت تطبیق دادند و برای صدور فتوا و دستورات لازم برای اجرای آن تلاش زیادی کردند که بسیاری از مواضعشان در تضاد با مواضع قبلی بود.

ضرورت های تن دادن به اصلاحات

جامعه عربستان از وضعیت موجود به تنگ آمده بود و علایم آن روز به روز در دو حوزه مشهودتر می شد:

فساد و رانتخواری و اعتراض مردم: فساد سیاسی و اقتصادی به مراتب غیرقابل انکاری رسیده بود. فساد اشراف‌ زادگان و جنگ طبقاتی سختی در عربستان سعودی سالیان دراز در جریان بود و هر بار که قیمت نفت بالا رفته بود این روند بیشتر می‌شد. این فساد همواره بوده اما فضای مجازی و افشاگری در آن باعث بروز بحران در عربستان شد. بقول «هوبارد» هر از چندگاهی اخبار برخی از این رسوایی‌ها توجه مردم را به خانواده‌ی سلطنت جلب می‌کرد. به عنوان نمونه یکی از شاهزاده ‌خانم‌های درباری به نام مها السدیری یک ‌بار یک صورت‌حساب پرداخت نشده به مبلغ بیست میلیون دلار برای یکی از هتل‌های پاریس به جا گذاشت که ۴۰۰ هزار دلار از آن خرج استفاده از خودروهای مجلل و ۱۰۰هزار دلار از آن خرج خرید لباس‌زیرهای پرزرق‌وبرق شده ‌بود. سه سال بعد او باز برگشت و در هتل شانگری‌لا یک صورت حساب ۷ میلیون دلاری به جا گذاشت تا دولت آن را بپردازد. این پول‌ها خرج رزرو و استفاده از چهل‌ویک اتاق از این هتل مجلل به مدت ۵ ماه شده ‌بود. سال بعد فرزند همان شاهزاده برای جشن فارغ‌ التحصیلی خود، بخش‌هایی از دیزنی‌لند پاریس را در اختیار گرفت و چند ده تن مهمان دعوت کرد تا با شیرین ‌کاری شخصیت‌های کمتر دیده ‌شده‌ی دیزنی‌ آن‌ها را سرگرم کند. هزینه‌ این خوش‌گذرانی سه روزه نوزده ‌و نیم میلیون دلار شد. بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ که قیمت نفت بالا بود و ملک عبدالله دچار بیماری شده‌ بود، نظارت بر هزینه‌های دولت نیز ضعیف شده‌ بود و هر روز قراردادهای هنگفتی بدون بررسی دقیق جزئیات آن بسته می‌شد. بر خلاف تصور، اختلاف طبقاتی بین مردم وسیع بود و بسیاری از مردم از رفاه محروم بودند. حدود هفتاد درصد سعودی‌ها از داشتن خانه محروم‌اند، چرا که قیمت زمین بسیار بالاست چون پادشاهان گذشته بیشتر زمین‌های کشور را در اختیار شاهزادگان یا تجار قدرتمند مطیع قرار داده‌اند. همین سهم خواهی درباریان سعودی از ثروت کشور باعث بروز یک فاجعه اقتصادی و کسری بودجه عظیم شده بود.

در ابعاد کلان اقتصادی هم وضع به همین منوال بود. اقتصاد در دست دولت بود و زمینه موفقیت برای بخش خصوصی فراهم نبود. حدود شصت درصد تولید ناخالص ملی عربستان را بخش دولتی انحصارطلب ایجاد می‌کند که شامل نهادهای متعلق به دولت از جمله شرکت آرامکو، شرکت صنایع شیمیایی عربستان و کمیته سلطنتی در شهرهای جبیل و ینبع است که همگی بر صنایع پتروشیمی حاکم‌اند. در عربستان، صنایع متعلق به دولت(عمدتا شرکت آرامکو) ثروت تولید می‌کنند و این ثروت به بخش خصوصی جریان می‌یابد و جریان مالیات بر آن شفاف نیست. بعدها یکی از مشاوران اقتصادی بن‌سلمان گفت هر سال به دلیل هزینه ‌کرد نادرست، هشتاد تا صد میلیارد دلار یعنی یک ‌چهارم کل بودجه‌ کشور سعودی از بین می‌رفت. در چند ماه اول حکومت سلمان، قیمت پایین نفت باعث شد مسئولان این کشور برای پرداخت صورت ‌حساب‌های خود از ذخیره بودجه استفاده کنند. همین شرایط اقتصادی بد دریچه ظهور بن سلمان شد.

گشت شریعت و نارضایتی مردم: از قبل می شد پیش بینی کرد که علاوه بر شاهزادگان و صاحب منصبانی که به اختلاس و سهم خواهی عادت کرده بودند یک گروه دیگر نیز با اصلاحات بن سلمان مخالفت کنند. این گروه کسانی بودند که به دنبال راه اندازی حکومت اسلامی بدون توجه به آرای عمومی بودند، گروهی متنفذ که حتی قبلا دست به اسلحه هم برده بودند. عده ای از طرفداران این دیدگاه در سال ۱۹۷۹ میلادی به رهبری محمد بن عبدالله القحطانی تعداد زیادی از حجاج را در مسجدالحرام به گروگان گرفتند. جنگ میان شورشیان و دولت یک هفته به درازا کشید که در نهایت به کمک فرانسه، شورشیان از پا در آمدند. بن سلمان با این گروه نیز همان کرد که با گروه اول کرده بود، اما قدری ملایم تر و زیرکانه تر.

بخش تندرو در عربستان که به فساد سیاسی و اقتصادی عربستان بی‌توجه بود و صرفا نگران اقدامات خلاف دین مردم بود گشت‌های شریعت را می گرداند که آن هم بحران آفرید. این از تضادهایی بود که مردم عربستان در زندگی روزمره با آن مواجه بودند، محدودیت‌هایی که صرفا شامل حال مردم عادی می‌شد. آن ها اگر از بستن مغازه خودداری می‌کردند، گرفتار خشم هیئت امر به معروف و نهی از منکر یا به اصطلاح پلیس مذهبی می‌شدند، ماموران سخت ‌گیر و با ظاهر اسلامی این هیئت در مناطق عمومی گشت می‌زدند تا به زنانی که پوشششان به نظر آن‌ها کافی نبود تذکر بدهند و کسانی را که مشروبات الکلی مصرف می‌کنند یا با جنس مخالف معاشرت می‌کنند عقوبت کنند. بقول «هوبارد» این هیئت بیش از آن که نگران دین برای مردم باشد نگران اقتدار حاکمیت و یکی از حلقه‌های اتحاد بین خاندان سلطنت و روحانیان در کشور بود و این موضوع در تاریخ سعودی ریشه‌ درازی داشت. اما از آن طرف اتفاقات بدی هم توسط فضای مجازی رقم خورد و آن انتشار و اشتراک گذاری فیلم‌هایی از برخورد خشن گشت شریعت با مردم بود.

برای اولین بار اینترنت به نسل جوان عربستان این امکان را داد که بفهمند در کشورشان و در خارج چه اتفاقی می‌افتد. این جوانان از بی‌کفایتی دولت و فساد شاهزادگان آگاه‌ شدند در حالی که متوجه شدند که چهل درصد سعودی‌ها در فقر زندگی می‌کنند و حداقل شصت درصد آن‌ها بضاعت تهیه خانه را ندارند. این شرایط نیز به اعتماد مردم لطمه بزرگی زده بود.

و اما اصلاحات

تحول در نظام حکمرانی عربستان یک ضرورت بود، اما به عقیده صاحب نظران سه استراتژی جهت پیشبرد و تحقق نوسازی و اصلاحات وجود داشته است:

روش فابیانی یا مرحله به مرحله
روش تجدد آمرانه
روش ضربتی و توام با خشونت

بن سلمان ترکیبی از دو روش فابیانی و تجددآمرانه را توامان انجام داد که کاری سخت بود. زیرا به قول ماکیاولی، «هیچ چیز دشوارتر و خطرناک‌تر از پیاده‌کردن یک اقدام نوآورانه و ابتکاری نیست و احتمال موفقیت یک چنین اقدامی بسیار کم است. همه کسانی که از سامان قدیم نفع می‌برند، با اصلاح‌گر دشمن هستند و آن کسانی که از سامان نو سود می‌برند نیز در دفاع از اصلاح‌گر چندان مایه‌ای از خود نمی‌گذارند. از سوی دیگر، انسان ذاتاً دیرباور است و تا یک پدیده نو را عملاً تجربه نکرده باشد، از دل و جان به آن ایمان نمی‌آورد.»

با این وجود او در انجام اصلاحات تا کنون دستاوردهایی را فراهم کرده است:

اصلاحات در روابط بین الملل: عربستان از قدیم متحد وابسته امریکا بوده است و با ترامپ نیز در اوج بود. با این وجود رابطه اش با دمکرات ها و بایدن کاهش یافت و با آن که قبلا همه تخم مرغ ها را در سبد امریکا گذاشته بود به سمت توازن در ارتباط با غرب و شرق پیش رفت. عربستان اکنون شریکی راهبردی در سیاستهای اقتصادی چین در منطقه شده است.

سیاست تنش زدایی با همسایه ها نیز از جمله سیاست های نوین بن سلمان است. اور در ۲۷ آوریل ۲۰۲۱ گفت که می‌خواهد روابطی «خوب» با ایران داشته باشد، روابطی که از سال ۲۰۱۶ قطع شده بود و سپس با میانجیگری چین از سرگرفته شد. از اولین دستاوردهای سیاست نزدیکی عربستان و ایران، تاثیرات بر روند پرونده یمن است. دخالت نظامی عربستان در همراهی با ائتلاف باعث شده بود که این کشور در باتلاق یمن فرو رود. سیاست جدید بن سلمان و همچنین تلاش‌های فراوان مسقط موفق شده است چارچوبی کلی برای تمدید آتش بس ایجاد کند و روند جدیدی را برای گفت وگوی سیاسی در یمن باز کند. بن سلمان نه تنها روابط عربستان را با کشور ثروتمند و همسایه ، قطر، بهبود بخشید که به عادی سازی روابط با سوریه ی بشار اسد نیز رو آورد . پذیرفته شدن مجدد سوریه در اتحادیه عرب و حضور بشار اسد در اجلاس اخیر آن نیز یکی از پیامدهای سیاست های نوین بن سلمان است. او که در ابتدای کارنامه اش اشتباهاتی نظیر تحریم قطر، پرونده جمال خاشقچی، موضوع حبس و استعفای سعد الحریری و ادامه دادن به جنگ یمن را داشت با تغییر سیاست ها توانست تا حدودی چهره متفاوتی از عربستان را در معرض نمایش بگذارد.

اصلاحات اقتصادی: بن سلمان در بخش اقتصاد، در آوریل ۲۰۱۶ سند «چشم‌‏انداز ۲۰۳۰» را مطرح کرد؛ طرحی که بر اساس آن، باید در عربستان سعودی اصلاحاتی ساختاری به‏‌منظور رهایی از اتکا به نفت و متنوع‌‏سازی و خصوصی‏‌سازی هرچه بیشتر اقتصاد این کشور صورت بگیرد. در همان روزهای نخستین، برنامه گسترده‌ای از تغییرات اقتصادی را برای خارج کردن کشور از وابستگی به نفت اجرایی کرد. در سال ۲۰۱۸ این کشور برای تامین کسری بودجه‌اش ۵ درصد مالیات بر ارزش افزوده را اعمال کرد، اما در سال ۲۰۲۰ و در پی وارد شدن شوک اقتصادی ناشی از همه گیری کووید-۱۹ و کاهش قیمت جهانی نفت، این مالیات رشد سه برابری کرد و به ۱۵ درصد رسید، همزمان کمک هزینه ماهانه کارمندان دولت نیز کاهش داده شد.

هدف اصلی بن سلمان از تمامی این اصلاحات تبدیل اقتصاد نفتی این کشور به یک اقتصاد تنوع پذیر بوده که قادر است تا از بخش های غیرنفتی درآمدزایی داشته باشد. در همین راستا، دولت سعودی اجرای چندین ابر پروژه موسوم به”پروژه های گیگا” را نیز آغاز کرده که پروژه شناخته شده “شهر نئوم” تنها یکی از آنهاست.

اصلاح شیوه حکمرانی از حکومت دینی به حکومت سکولار: محمد بن سلمان در مصاحبه جنجالی‌اش با مجله آمریکایی “آتلانتیک” به این مساله اشاره داشت که کشورش به طور تدریجی سیاست و خط مشی دینی که دهه‌ها از آن پیروی می‌کرد را کنار خواهد گذاشت، او همچنین نقش شیخ محمد بن عبدالوهاب را که قبل از این بسیار پر رنگ دیده شده بود به حاشیه راند و او را تنها یک” مبلغ دینی” توصیف کرد و گفت که او از جمله مبلّغ‌هایی است که در کنار افراد سیاسی و نظامی فعالیت کرده است. این درحالی است که پیش از ولیعهدی محمد بن سلمان، شیخ محمد بن عبدالوهاب را شریکی در برپایی دولت سعودی می‌دانستند. محمد بن سلمان در این مصاحبه همچنین نقش هیات علما در اتخاذ تصمیمات سرنوشت ساز را به حاشیه راند و گفت دین و شریعت ما تاکید می کند که راس هرم موسسه اسلامی حاکم است نه مفتی. او وظیفه علما و مفتی ها را مشورت دادن به پادشاه برشمرد که تصمیم نهایی در هر زمینه‌ای به پادشاه برمی‌گردد.

پایگاه خبری افشاگر «سعودی لیکس» سندی را پیشتر منتشر کرده بود که نشان می دهد محمد بن سلمان در جلسه با هیأت دولت سعودی، به وزارت امور اسلامی، تبلیغ و ارشاد این کشور دستور داده است تا برنامه‌هایی را در راستای آنچه «تساهل فکری» در عربستان نامیده می شود، تدوین کند. در سند مذکور آمده است که روحانیون و حاکم شرع موظف شده‌اند علاوه بر تساهل اجتماعی در تعامل با اهل کتاب، سکولاریسم و تسامح پیرامون موسیقی، جشن و سینما، موضوع آزادی زنان در رفتار اجتماعی را تبیین کنند.

بر اساس این سند، مفتی‌ها و منبری‌های سعودی صرفا باید به تبیین احکام عبادی بپردازند و هیچ اشاره‌ای به اوضاع فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و سایر مسائل این کشور نداشته باشند. از همین نگاه، هیأت دولت سعودی بر تکفیر اعتقادات اخوان المسلمین، داعش و تروریستها تأکید کرده است.

اصلاحات اجتماعی: محمد بن سلمان اصلاحات اجتماعی را نیز آغازکرد. زنان مجاز به رانندگی شدند، تماشای رویدادهای ورزشی و فرهنگی با حضور تماشاگران زن و مرد در کنار یکدیگر مجاز شد، سینماها افتتاح شد و اجازه داده شد که کنسرت برگزار شود و این امر برای اولین بار بود که خواننده‌هایی از سرتاسر دنیا به عربستان بیایند و در خاک این کشور کنسرت برگزار کنند.

در همین حال، دولت سعودی سرمایه گذاری گسترده ای را در بخش هایی همچون ورزش (به ویژه فوتبال و گلف) انجام داده است.

دموکراسی خواهی، سومین تهدید برای بن سلمان

عده ای معتقدند که برنامه های بن سلمان عملا علاوه بر دو تهدیدی که برشمردیم ( شاهزادگان و تندروها ) و تا کنون بن سلمان بر آن فائق آمده است با تهدید سومی نیز روبه روست: افزایش احتمالی و تدریجی درخواست مردم عربستان برای آزادی های سیاسی.

واقعیت این است که عربستان در دموکراسی وضع خوبی ندارد. واحد اطلاعاتی اکونومیست گزارشی از وضعیت دموکراسی در جهان منتشر کرده که بر اساس آن عربستان سعودی در رتبه 150 در سطح جهانی قرار دارد و به عنوان یک رژیم مستبد طبقه بندی شده است. بر اساس این گزارش، عربستان سعودی با 2.08 امتیاز از مجموع 10 امتیاز اعطا شده توسط این شاخص، در رتبه پایین در شاخص دموکراسی جهان در سال 2022 قرار گرفت. کشورها به دموکراسی کامل، دموکراسی ناقص ، رژیم های ترکیبی و رژیم‌های استبدادی طبقه بندی می‌شوند.

عربستان به دلیل سرکوب مخالفان و کنترل نهادهای سعودی در رتبه آخر مشارکت سیاسی در منطقه خلیج فارس قرار دارد. حتی از این بدتر، از زمانی که « سلمان بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان سعودی در سال 2015 به قدرت رسید و پسرش محمد بن سلمان را به مناصب ویژه‌ای منصوب کرد، میزان اعدام در عربستان سعودی تقریباً دو برابر شده است. انتخابات در عربستان نیز موضوع کم پیدایی است. نخستین صندوق رای در تاریخ 22 بهمن 1383 خاک این کشور را لمس کرد. در این روز تعداد معدود و بسیار کمی از مردان سعودی به پای صندوق‌های رای رفتند تا نیمی از اعضای شوراهای شهر عربستان را انتخاب کنند. نیم دیگر اعضای شورا را نیز دولت سعودی تعیین می‌کرد. نکته مهم در این انتخابات عدم ‌امکان رای‌دهی و انتخاب‌شدن برای زنان بود. در آذرماه 1394 نیز محمد بن سلمان کوشید برای افزایش وجهه خود یک‌سال پس از آغاز پادشاهی پدرش نمایش دموکراسی به راه بیندازد. در این انتخابات زنان برای نخستین‌بار در این کشور حق رای پیدا کردند. در این انتخابات 6 هزار مرد و 900 زن بر سر رسیدن به 284 کرسی شورای شهرداری نامزد شدند.

با این وجود اگر بن سلمان بتواند همچنان بر میزان محبوبیت حاکمیت نزد مردم و رضایتمندی مردم از شرایط بیفزاید ممکن است بتواند سالها بقای حاکمیت را از تهدید این گزند حفظ کند. با نگاهی به بقیه کشورهای عربی همسایه می توان ادعا کرد که اصولا نارضایتی و حتی بهارهای عربی در کشورهایی که مردمش از رفاه و امید بهره مند بودند و به حاکمیت اعتماد داشتند شکل نگرفته است. اگرچه اهالی سیاست آزادی را مقدم بر رفاه و حتی لازمه ی رسیدن به آن می دانند اما در عمل آن چه دیده می شود چیزی جز این دیدگاه است، اگر نتوانیم بگوییم بر عکس آن است.

دیدگاهتان را بنویسید