حجت اله رجبی
عصمت لازمة مقام امامت و مورد تأکید آیات متعدد میباشد لکن اهل سنت و کسانی که مقام امامان را در حدّ یک حاکم دینی تنزل دادهاند برای اثبات مدعای خود یعنی عدم عصمت ائمه اطهار به روایاتی تمسّک میکنند که امامان در آنها خودشان را معصوم و دور از خطا و گناه وصف نکرده بلکه به آن نیز اعتراف میکنند که در اینجا به تحلیل این روایات و نقد استناد مخالفان میپردازیم. حضرت علی در بخشی از خطبة 207 نهج البلاغه چنین میفرمایند:
«فلاتَکُفُّوا عن مَقالةٍ بحقٍ او مشورةٍ بعدلٍ فانّی لستُ فی نفسی بفوقِ أن أُخطِئَ و لا آمنُ ذلک مِنْ فِعلی». «پس از حقگویی یا مشورت به عدل خودداری ننمائید زیرا من برتر نیستم از اینکه خطا کنم و از آن در کار خویش ایمن نمیباشم؛ همچنین طراحان شبهه به دعای شریف حضرت استناد کردهاند که حضرت در دعا میفرماید: «اللّهم اغفرلی ما انت اعلم منی فان عُدْتُ فعُد عَلَیَّ بالمغفرة اللّهم اغفرلی ما رأیتُ من نفسی و لم تَجِدْله وَ فاءً عندی اللّهم اغفرلی، تَقَرَّبتُ به الیک ثم خالَفَه قلبی، اللّهمّ اغفرلی رَمَزاتِ الْألحاظِ و سَقَطاتِ الالفاظ و شَهَواتِ الجَنان و هَفَواتِ الِلّسان».
«خدایا بیامرز آنچه را از من که تو به آن داناتری پس اگر من بازگردم تو آمرزش را به من بازگردان خدایا بیامرز آنچه که من با خود وعده کردهام و وفای به آن عهد را از من نیافتی، خدایا بیامرز آنچه که من با آن به سوی تو به زبانم تقرّب میجویم و دلم برخلاف آن است خدایا بیامرز اشارههای گوشههای چشم را و گفتارهای بیهوده و آرزوهای دل و لغزشهای زبان مرا»
تحلیل و بررسی شبهة تعارض
در نقد شبهة مزبور نکات ذیل در خود تأمل است:
ما آیات و روایات فراوانی در منابع معتبر شیعه و سنی دال بر عصمت امامان معصوم داریم که نیاز به بحث جداگانهای دارد و ما درصدد بیان این موضوع نیستیم و همچنین از طرف علمای امامیه دلایل عقلی فراوان و متقنی بر عصمت امام و جانشین پیامبر ایراد شده است که خارج از بحث ما میباشد و به طور خلاصه میتوان گفت که امامیّه بر این باور است که چون امامت در تداوم خط رسالت بوده و هر مسئولیتی (به جز ابلاغ وحی) برعهده رسول بلند مرتبه اسلام بوده بر دوش امام نیز نهاده شده است پس هر شرط و امتیازی که برای رسول خدا در ایفای وظایف و مسئولیتهایش معتبر و لازم شمرده میشود برای امام و جانشین بعد از او در نظر میآید. حال به بررسی ایندو روایت میپردازیم.
ب) کلام حضرت بیان یک اصل کلّی و نه شخصی
در مورد مشورتخواهی حضرت از امت باید گفت با مطالعه کامل خطبه مزبور روشن میشود که حضرت آن را در جریان جنگ صفین برای اصحابش ایراد فرمود که در آن هنگام فردی به ستایش و تمجید حضرت پرداخت که از آن بوی تملّق و چاپلوسی برمیآمد حضرت که از ثنا و تعریفها خوشش نمیآمد در جواب وی فراز فوق خطبه را ایراد فرمود و خاطرنشان ساخت که مردم به جای ثناگویی از حاکم باید به ارائه سخن و راهکار حق و منطقی و مشورت عادلانه روی آورند که البته چون حضرت خود عنوان حاکم را دارا بود و از جهت اخلاقی خود را برتر از دیگران نمیدانست به شخص خود اشاره کرد که من نیز از این خطا و نیاز به مشورت، مستثنا نیستم اما در واقع مقصود حضرت مذمت و ثناگویی از حاکم و بیان یک اصل کلّی برای حاکمان دربارة لزوم مشاوره با مردم است امّا شخص حضرت از ارتکاب خطا پاک و مبرا و به تبع آن نیز به مشاوره نیاز نداشت دلیل بر این مطلب نصوص و تصریحات حضرت بر عصمت خود و عدم نیاز به مشورت به دلیل آگاهی و علم تام و جامع به ابعاد و زوایای حکم و موضوع است.
ج) امکان صدور خطا در صورت عدم یاری خدا
مخالفان عصمت و به تعبیری طرفداران صدور خطا و گناه از امامان باید به روایاتی استشهاد کنند که آنها بر صدور فعل معصیت و خطا از امامان به صورت شفاف دلالت کنند لکن خطبة حضرت در نهج البلاغه تنها و نهایت بر امکان و طبیعت انسانی حضرت دلالت میکند که سرشت آن به گونهای است که اگر به خود واگذار شود منشاء صدور خطا و گناه میتواند باشد واژة «فی نفسه» در فراز «فانی لستُ فی نفسی بفوق أن أخطا» کاملاً بر این مدّعا دلیل و شاهد است اما اینکه آیا نفس و طبیعت حضرت بر چنین شاکلهای باقی مانده است یا نه؟ میتوان جواب آن را در فراز بعدی یافت خوشبختانه حضرت در ادامه تصریح میکند که نفس من که چنین شاکلهای هم به عنوان انسان دارد امّا لطف و عنایت الهی شامل حال من شده و لذا من از گرد خطا پاک و مبرا هستم. «الّا أن تکفی الّه من نفسی» این استثنا بر طبیعت انسانی حضرت ناظر است و آن یعنی امکان صدور خطا را استثنا میکند متأسفانه طراحان شبهة فوق در این استناد به مغالطة حذف و تقطیع روی آورده و ادامه و استثنا را مورد لحاظ و توجه قرار ندادند.
د) نصوص دیگر حضرت دال بر عصمت
از حضرت روایات دیگری ایراد شده که بر عصمت حضرت و عدم صدور خطا دلالت میکنند که اشاره میشود. حضرت در خطبة مزبور هرچند از حاضران میخواهد که رأی و مشاورة خود را از وی دریغ نورزد لکن در جای دیگر تصریح میکند که اصلاً وی به مشاوره نیازی ندارد. چرا که باب جهل و خطا در وی بسته است چنان که در پاسخ عتاب و گلایه طلحه و زبیر مبنی بر عدم مشاوره حضرت با آنان فرمود: «أمْ أیُّ حقٍ رَفَعَهُ إلیَّ احدٌ من المسلمین ضَعُفْتُ عنه ام جهلتُةُ ام اَُخْطَاْتُ بابَه؟... و لا وقع حکمٌ جَهِلْتُهُ فَأَستشیرَکُما و اخوانی المسلمین و لو کان ذلک لم أَرْغَبْ عنکما و لا عن غیرکما».
«کدام حق و دعوایی بوده که یکی از مسلمانان نزد من آورده از آن عاجز و ناتوان ماندهام یا به آن نادان بوده و در حکم آن اشتباه کردهام و... و حکمی پیش نیامده که به آن نادان بوده و از شما و سایر برادران مسلمان مشورت نمایم و اگر چنین بود از شما و دیگران رو بر نمیگرداندم.
حضرت بعد از کشته شدن طلحه و زبیر دربارة عدم تردید خود دربارة شناخت حق میفرماید: «ما شککت فی الحق مذ أُریتُهُ... مَنْ وَثَقَ بماءٍ لم یَظْمَأ»
«از زمانی که حق را یافتهام در آن شک و تردید نکردهام... کسی که اعتماد به آب داشته باشد. تشنه نمیشود.»
حضرت درباره عصمت و عدم صدور کذب و گمراهی فرمود: «ما کَذَبتُ و لا کُذبتُ و لا ظَلَلْتُ و لا ضُلَّ بی»
«هرگز دروغی نگفتم و دروغ گفته نشدم (از پیغمبر اکرم دروغ نشندیم، و گمراه نشدم و کسی به وسیلة من گمراه نگشت.»
اعتراف امامان به گناهان در روایات و ادعیه
یکی از تقریرهایِ شبهة انکارِ عصمتِ امامان دعاهای مختلف امامان است که در آنها ائمه به گناهانی اعتراف نمودند که فقراتی از این دعاها گذشت و در دعاهای فراوانی که از ایشان صادر شده است نمونه های فراوانی می توان یافت.
در پاسخ این نگاه ما به خاطر دوری از اطالة کلام جواب اجمالی میدهیم؛ و در دعاهای فراوانی که از ایشان صادر شده است نمونههای فراوانی میتوان یافت. ضمن اینکه جواب این شبهة را در مطالب پیشین هم میتوان یافت.
جواب اشکال اعتراف امامان به گناه
الف) تفسیر اخلاقی و عرفانی
شخصیتی چون علی که سرآمد عارفان و بعد از پیامبر اشرف مخلوقات است تمام هستی وجود خود را در راه نیل به مقصود و کمال غیرمتناهی خداوند میخواهد صرف کند و هر فعل و حرکت و سخنی که او را نه تنها از آن مقصد دور کند بلکه باعث کندی یا توقف سیر و حرکت گردد از منظر حضرت، خطا، لغزش و گناه محسوب میشود چنانکه گفتهاند: «حسنات الابرار، سیئات المقربین و لذا حضرت با زبان دعا به استغفار و آمرزش روی میآورد.
ب) تفسیر تعلیمی و تربیتی
امامان در دعاهای خود در مقام تعلیم و یاد دادن چگونگی ذکر دعا و ارتباط با خداوند برای دیگران بودند. آنان به طور غیر مستقیم میخواستند به انسانهای گناهکار تعلیم دهند که با اعتراف به گناهان خود و یادآوری آنها به صورت متناوب دل را از سیاهی و کدورتها پاک نموده و به سوی نور و روشنایی حرکت میدهند.
ج) حمل بر استغفار دفعی
برخی از معاصران در تحلیل و توجیه اعترافات امامان نوشتهاند:
استغفاری که در این دعاها آمده استغفار دفعی است یعنی استغفاری که مانع عروض غفلت و گناه میشود نه استغفار رفعی که برای آمرزش گناه و خطای موجود است مثل آن مثل کسی است که پارچهای برای آینه شفاف آویزان میکند تا غبار بر آن ننشیند نه مانند کسی که بر روی آینه غبار گرفتهاش دستمال میکشد تا غبار آن را بزداید.
د) عدم امکان حمل به ظاهر دعاها
اگر طراحان شبهه اعم از سنی و شیعی که به حضرت علی ارادات میورزند اصرار کنند که زبان دعا با زبان عرفی فرق ندارد و حضرت در ادعیه خود نه به تعارف و تواضع بلکه بر حقیقت سخن گفته و به ارتکاب خطا یا معاصی اعتراف نموده است در اینجا از آنان سئوال میکنیم موضع شما دربارة تفسیر دعاهای مشابه موارد ذیل چیست؟ مانند دعای امام علی «الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب و عقلی مغلوب و هوائی غالب و طاعتی قلیل و معصیتی کثیر و لا تعاجلنی بالعقوبة علی ما عملُتُه فی خلواتی من سوء فعلی و إسائتی.» دعای معروف عرفه امام حسین « لولا سترک ایّایَ لکنت من المفضوحین» امام عارفان سجاد «الهی البستنی الخطایا ثوب مذلّتی و امات قلبی عظیم جنایتی»
آیا فرد منصف اعم از شیعی و سنی میتواند متلزم شود که العیاذ بالله هوای نفس امام علی بر عقلش غالب، معاصیاش از اطاعتش بیشتر است؟! آیا اگر پردهپوشی خداوند نبود امام حسین از مفتضحان بین عام و خاص میباشد؟! آیا امام سجاد ـ که دائم در سجده و نماز بود ـ جنایاتش قلب و دلش را میرانده بود؟!
ه) نقض در دعاهای پیامبر
باز اگر مخالف بر حمل ظاهر دعاها در روایات ائمه اصرار ورزد و با توسل به آنها عدم عصمت امامان را ثابت کند از او دربارة تفسیر دعاهای وارد شده از پیامبر دال بر اعتراف به گناه سؤال میکنیم. مانند: «انت الجواد و انا البخیل انت الغافر و أنا المسیئی» ایشان در دعای مجیر حدود نود مرتبه ذکر «أجرنا من النار» و در دعای جوشن کبیر ذکر «الغوث، الغوث خلّصنا من النار» را یکصد مرتبه تکرار میکند.و اینگونه دلایل مخالفین را رد می نماییم.