نگارنده : صفدر تشکینی
[1چکیده
موضوع امامت و امام شناسی، از جایگاه بسیار والایی در معارف دینی و اعتقادات اسلامی برخوردار است.
اصل امامت و رهبری، به طور اجمال، مورد قبول تمام فرق اسلامی بوده و این بیان حضرت أمیر المومنین7 که فرمود: مردم به ناچار باید فرماندهی داشته باشند. (نهج البلاغه، خطبه 4) کاملا در همه جوامع احساس میشود، اما از دیدگاه شیعه، امامت یکی از اصول مذهب بوده و امام هر زمان، شخصی منصوب از جانب شارع مقدس میباشد که دارای صفات وخصوصیات منحصر به فرد است؛ لذا شایسته است معنا و صفات امام را از قرآن کریم و تفسیر آن را از عِدل و همتای قرآن یعنی اهل بیت: جویا شویم، تا در شناخت مصادیق امام هدایت، دچار توهم و اشتباه نشده و معارف دین خود را از نا اهلان و مدعیان دروغین دریافت نکینم.
در این گفتار، به دنبال بیان معنا و صفات امام و مصادیق امام هدایت با استفاده از آیات شریف قرآن کریم هستیم و از روایات هم در این رابطه بهره میبریم.
کلید واژه ها: امامت، امام، ولایت، اولوالأمر، هدایت، عصمت.
مقدمه
برای دست یابی به معنا و مفهوم واژه «امام»، ابتدا به مفهوم لغوی این کلمه میپردازیم و پس از آن، آیات شریف قرآن که حاوی این لفظ هستند را ، بررسی میکنیم، تا بتوانیم با مفهوم «امام» از نظر قرآن آشنا شویم.سپس، شرایط امام را با توجّه به خصوصیات و صفاتی که قرآن کریم برای این جایگاه عالی برشمرده است، به دست آورده و تبیین میکنیم.
مفهوم لغوی واژه امام
امام کسی است که به او اقتدا کنند و در کارها او را مقدم بدارند و پیامبر6 ،امام همه ائمه است وخلیفه، امام مردم و قرآن ،امام مسلمانان است (ابن فارس، 1362: ج1، ماده اُمّ؛ فراهیدی، 1414: ج1، ماده الایتمام).
در لسان العرب آمده است: «امام کسی است که از او پیروی کنند، رئیس باشد یا غیر او» (ابن منظور، 1363: ج12، ماده امم).
در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن مینویسد:
امام بر وزن کتاب، در اصل مصدر است، سپس برهر چیزی که مورد توجه و مقصود قرار گرفته اطلاق شده است و هرچیزی که مصداق و مظهر کاملی برای این معنا باشد امام نامیده میشود، و امام با اختلاف موارد و قصد کنند گان و متوجهین و اعتبارات مختلف، تفاوت پیدا میکند، مثلا امام جماعت، امام جمعه، امام هدایت، امام گمراهی و… هر کدام با دیگری تفاوت دارد (مصطفوی، 1368: ج1، ماده امام).
راغب گوید:
امام آن است که از وی پیروی و به او اقتدا شود؛خواه انسان باشد یا کتاب یا غیر آن، حق باشد یا باطل (راغب، 1362: ص 34، ماده اُم).
میتوان گفت معنای جامع، همان مقتدا بودن است.
در قاموس گفته شده است: امام، آن است که از وی پیروی شود؛ رئیس باشد یا غیر آن؛ ریسمانی که بنّا به دیوار میکشد، تا راست بنا کند؛ راه؛ متولی أمر، قرآن، پیغمبر، خلیفه، فرمانده لشکر، آنچه هر روز بچّه یاد میگیرد، نمونهای که از روی آن، نظیر آن را میسازند و…» همه پیشوا و مقتدایند (قرشی، 1352: ج1، ص 121).
در کتاب الافصاح مینویسد:
امام کسی است که مردم از او پیروی میکنند رئیس باشد یا غیر او، جمع آن ائمه است، فلان کس برقومی امامت کرد یعنی پیشوای آنان شد (یوسفموسی و الصعیدی 1410: ج1، ص 132).
کاربردهای «امام» در آیات قرآن کریم
1. افرادی که از سوی خداوند به امامت برگزیده شدهاند
"و به یاد آور هنگامی که خداوند، ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و او همه را به جای آورد، خدا بدو گفت: «یقیناَ من تو را به پیشوایی خلق برگزینم» ابراهیم عرض کرد: «این پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا خواهی کرد؟» فرمود: «عهد منهرگز به مردم ستمکار نخواهد رسید»"(بقره، 124).
2.کتاب آسمانی، (مانند قرآن و تورات)
"آیا پیغمبری که از جانب خدا دلیلی روشن مانند قرآن دارد با گواهی صادق و به علاوه کتاب تورات موسی که پیش از آن، پیشوا و رحمت حق بر خلق بود، آنها به آن ایمان آورند، و آنان که به آن کفر ورزند ـ از هر حزبی که باشند ـ آتش، وعدهگاه او خواهد بود؛ پس شکی در آن نداشته باش به درستی که آن حقّ است از جانب پروردگار تو؛ ولی بیشتر مردم، ایمان نمیآورند" (هود، 17).
"و پیش از قرآن، کتاب موسی که امام و پیشوای خلق، و رحمت خداوند برای مردم بود، نازل شد. و این کتاب قرآن، مصدّق کتاب آسمانی پیشین به زبان فصیح عربی نازل شده است، تا ستمکاران عالم را از عذاب خدا بترساند و نیکوکاران را ]به رحمت ایزد[ بشارت دهد." (احقاف، 12).
3. لوح محفوظ
ما مرد گان را باز زنده میگردانیم و کردار گذشته و آثار وجودی آینده شان همه را در نامه عمل آنها ثبت خواهیم کرد. و هر چیز را در لوح محفوظ «امام مبین» به شماره آورده ایم (یس، 12).
در تفسیر المیزان آمده است:
از آنجا که وقایع و حوادث از پیش، در لوح محفوظ، ثبت و ضبط گردیده و از آن جا سر چشمه میگیرند و با آن مطابقت دارند، از لوح محفوظ در این آیه به «امام مبین» تعبیر آورده است. (علامه طباطبائی، بیتا: ج 17، ص 67).
در تفسیر نمونه نیز چنین آمده :
غالب مفسران «امام مبین» را در این آیه به عنوان «لوح محفوظ» و همان کتابی که همه اعمال و همه موجودات و حوادث این جهان در آن، ثبت و محفوظ است، تفسیر کردهاند. و تعبیر به «امام» ممکن است از این نظر باشد که این کتاب در قیامت، رهبر و پیشوا برای همه مأموران ثواب و عقاب است و معیاری برای سنجش اعمال انسانها و کیفر آن هاست.
روایاتی از طریق اهل بیت: رسیده که «امام مبین» در آن، به امیرالمومنین علی7 تفسیر شده است؛ از جمله در حدیثی از امام باقر7 از جدش7 نقل شده است که فرمود: هنگامی که آیه >و کل شیءٍ أحصیناه فی إمام مبین< نازل شد، ابوبکر و عمر بر خاستند و عرض کردند: «ای پیامبر! آیا منظور از آن تورات است؟» فرمود: «نه». عرض کردند: «آیا انجیل است؟» فرمود: «نه». عرض کردند: «منظور، قرآن است؟» فرمود: «نه». در این حال، امیرمؤمنان علی7 به سوی پیامبر6 آمد. هنگامی که چشم رسول خدا6 بر او افتاد، فرمود: امام مبین، این مرد است. او است امامی که خداوند متعال، علم همه چیز را در او احصا فرموده است» (صدوق، 1361: ص 95).
در تفسیر علی بن ابراهیم، از ابن عباس، از خود امیرالمومنین7 نقل شده است که فرمود: به خدا سوگند! من امام مبین هستم که حق را از باطل آشکار میسازم. این علم را از رسول خدا به ارث بردهام» (عروسی حویزی، بیتا: ج 4، ص 379).
بعضی از مفسران همچون «آلوسی» از نقل این گونه روایات از طریق شیعه وحشت کرده و آن را به نادانی و بیخبری از تفسیر آیه نسبت داده اند، ولی با کمی دقت روشن میشود که این گونه روایات، منافاتی با تفسیر امام مبین به لوح محفوظ ندارد؛ زیرا قلب پاک پیامبر6 در درجه اول و قلب وسیع جانشین او در درجه بعد، آیینهای است که لوح محفوظ را منعکس میکند و قسمت عظیمی از آنچه در لوح محفوظ است، از سوی خدا به آن الهام میشود… (مکارم، 1361: ج 18، ص332 و 335 تا 337).
مرحوم علامه طباطبایی، در پایان تفسیر این آیه شریف و نقل این دو حدیث، میفرماید:
… این دو حدیث، اگر صحیح باشند، تفسیر به حساب نمیآیند؛ بلکه مضمون آنها جزء بطن قرآن و اشارات و رموز آن هستند (تأویل هستند) و مانعی ندارد که خداوند به کسی که موحّد راستین است و بندگی خالصانه برای خدا دارد، علم به (لوح محفوظ) و کتاب مبین خودش را روزی فرماید، و آن شخص موحّد و مخلص، پس از پیامبر6 سید الموحدین علی7 است (علامه طباطبائی، بیتا: ج 17، ص 70).
4. دو شهر به نامهای سدوم
در قرآن، شهر سدوم (مربوط به قوم لوط) و أیکه (مربوط به قوم شعیب) «إمام مبین» نامیده شدهاند؛ چون دلیلی روشن برای انتقام الهی از فاسدان و نابکاران شدند: «… مردم شهر أیکه ظالم و ستمکار بودند، از آنان (أهل سدوم و أیکه) انتقام گرفتیم، و همانا آن دو شهر راهی روشن و دلیلی واضح (برای انتقام خدایی از مردم زمانهای بعد) است» (حجر: 78-79).
5. پیشوایان روز رستاخیز
روزی که هر گروه از مردم را با امام و پیشوای آنها در پیشگاه خودمان بخوانیم ]و از آنها درباره اعمال و کردارشان، حسابرسی کنیم[؛ پس هر کسی که نامه اعمالش را به دست راست او بدهند، آنها نامه خود را قرائت کنند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد (اسراء، 71).
منظور از امام در آیه، پیشوایان حق و باطل ،هر دو خواهد بود، تا امام و پیروان حق به پاداش و امام و پیروان کفر به کیفر برسند. برخی امام در این آیه را همان کتاب و نامه عمل گفتهاند (محقق، 1364: ج 2، ماده امام).
بنابر این هر انسانی باید امام ومقتدای شایسته و معصوم خود را بشناسد؛ زیرا هرکسی را با امامش میخوانند و هر انسانی، با کسی محشور و همنشین خواهد بود که از او پیروی کرده و به سیره و روش او زندگی کرده ا ست، یا او را دوست میداشته و به او علاقه مند بوده است.
6. تقاضای امامت
>وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً< (فرقان، 74).
در یازده آیه پیش از این، قرآن کریم، صفات بندگان خاص و صالح خود را بیان فرموده است، سپس در این آیه میفرماید: از زمره تقاضای آنها این است که گویند: «ای پروردگار ما از همسران وفرزندان ما خلف صالح و مایه چشم روشنی به ما عنایت فرما و نیز ما را پیشوای پرهیزکاران قرار بده».
واژه «أئمّة» در قرآن
در آیات کریم قرآن، در چند مورد، لفظ «ائمه» به کار رفته است:
1. ابراهیم و لوط و اسحق و یعقوب که از پیامبران بودند، به عنوان ائمه و پیشوایان حق قلمداد شدند:
>و…وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً وَکُلّاً جَعَلْنَا صَالِحِینَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ< (انبیاء، 72-73)؛ در آیات پیش از این آیه، پیامبرانی مانند ابراهیم و لوط و نیز اسحاق و یعقوب که به ابراهیم از سوی خداوند بخشیده شدند نام برده شده، سپس در این آیه میفرماید: «ما آنان را پیشوایانی قرار دادیم که مردم را به دستور و فرمان ما هدایت و راهنمایی کنند».
2. نیز قوم بنی اسرائیل که زیر شکنجه و آزار فرعون قرار گرفته بودند، خداوند به آنها وعده پیشوایی داد:
>وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ< (قصص، 5)؛
ما اراده کردیم بر کسانی که روی زمین مستضعف و بیچاره قرار گرفتند، منت گذارده و آنها را پیشوایان زمین قرار دهیم و آنان را وارثگردانیم.
امامیه،بر اساس روایات، این آیه شریف را به کسانی که در آخرالزمان به دست ستمکاران، دچار زجر و شکنجه میشوند و به فرج امام عصر و قائم آل محمد4امید دارند، تأویل کرده و مربوط به آن امام میداند(طبق سنت الهی).
3. خداوند به برخی از بنی اسرئیل که به دستور خداوند، راهنمای خلق شدند، عنوان پیشوایی داد:
>وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ< (سجده: 24)؛
و بعضی از آنها (بنی اسرائیل) را پیشوایانی قرار دادیم که به امر و دستور ما، هدایت و راهنمایی کنند به سبب شکیبایی و صبری که در راه حق کردند و به آیات ما نیز یقین یافته بودند.
4. کافران عهد شکن زمان رسول خدا6 پیشوایان کفر قلمداد شدند. خداوند، در سوره توبه میفرماید:
و اگر پیمانشان را شکستند پس از قراردادی که بسته بودند، و در دین شما طعن و ضرری وارد نمودند، با پیشوایان کفر نبرد کنید؛ زیرا آنها از کسانیاند که دارای عهد و پیمان و سوگند درست نمیباشند؛ بلکه عهدشکن هستند، شاید که آنها از آسیب زدن به دین شما دست بردارند (توبه: 12).
5. فرعون وفرعونیان، پیشوایان گمراهی قلمداد میشوند. خداوند، در سوره مبارک قصص میفرماید:
ما فرعون و لشکر و اطرافیان او را پیشوایان گمراهی قرار دادیم که مردم را به آتش دوزخ میخوانند و در قیامت یاری نمیشوند. و آنها را در این دنیا (در نتیجه اعمالشان) لعنت ابدی فرستادیم و هم در آخرت و روز قیامت آنان را از زشت کاران و ]مردودان در گاه خود[ قرار دادیم (قصص: 41-42).
در مجموع، با دقت و توجه به کاربردهای واژه«امام» در آیات قرآن، به همان معنایی میرسیم که از مرحوم علامه مصطفوی بیان کردیم.
ارزش و اهمیت «امامت»
الف. امامت تمام دین و کمال آن است.
"ای پیامبر! آنچه از خدا بر تو نازل شد، به مردم برسان که اگر نرسانی، رسالت خدا راتبلیغ نکردهای، و خداوند، تو را از شرّ و آزار مردم محفوظ خواهد داشت. خداوند، کافران را راهنمایی نخواهد کرد." (مائده، 67).
عیاشی از ابن عباس و جابربن عبدالله نقل میکند که گفتند:
خداوند تعالی به پیامبرش محمد6 امر کرد علی را به رهبری مردم نصب فرماید و ولایت او را اعلام کند. پیامبر خدا6 ترسید که مردم بگویند: او از پسرعمویش طرفداری کرده و او را برمردم حاکم نموده است؛ لذا خداوند این آیه را بر پیامبراکرم6 وحی کرد: «ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت به تو نازل شده است، ابلاغ کن و اگر انجام ندهی، رسالت خداوند را به مردم ابلاغ نکردهای و خداوند، تو را از شرّ مردم حفظ خواهد نمود» پس از آن پیامبر6 در روز غدیر خم، ولایت علی7 را ابلاغ فرمود (بحرانی، بیتا: ج1، ص489، ح4).
سپس این آیه نازل شد: >الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا< امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را برای شما پسندیدم (مائده، 3).
ب. مقام امامت، بالاتر از مقام رسالت
از حضرت امام باقر7 نقل شده است که فرمود:
خداوند، ابراهیم7 را بنده خاص خود قرار داد، پیش از آن که او را پیامبرش قرار دهد، و خداوند، او را نبی انتخاب کرد، پیش از آن که او را رسول خود سازد، و او را رسول خود انتخاب کرد، قبل از آن که او را خلیل خود قرار دهد. و او را خلیل خود قرار داد، پیش از آن که او را امام قرار دهد. هنگامی که همه این مقامات را جمع کرد فرمود: «من تو را امام مردم قرار دادم» این مقام، به قدری برای ابراهیم7 جلوه کرد که عرض کرد: «خداوندا! از دودمان من نیز امامانی انتخاب کن» فرمود: «پیمان من، به ستمکاران آنها نمیرسد» (کلینی، 1388: ج1، ص175).
این حدیث، علاوه بر آن که مقام امامت را از مقام رسالت بالاتر میداند، بر این عقیده شیعیان نیز تصریح دارد که امامت یک مقام انتصابی است و از جانب خداوند برای افرادی خاصّ تعیین و مقرّر شده است.
ج. اهمیت شناخت امام7
امام صادق7 در تفسیر >یریدون لیطفئوا نور الله بأفواههم…< (نور، 61) فرمود:
زمین از همان وقت که پدید آمده، از حجتی دانا تهی نبوده است که هر حقی را مردم به دست فراموشی بسپارند زنده میکند، آن گاه این آیه را تلاوت فرمود: «میخواهند با دهانهای خود نور خدا را خاموش کنند… (کلینی، همان: ج1، ص 175).
در نتیجه برای پیمودن راه راست،ب و نجات از ظلمات جهل و انحراف، باید به نور هدایت امامان معصوم7 تمسک جست که بدون آن دستیابی به سعادت و هدایت راستین ممکن نیست.
صدوق رحمه الله، با سند خودش از سلمة بن عطا نقل میکند که حسین بن علی8 به اصحاب خود فرمود:
ای مردم، همانا خدا که یاد او بزرگ است، بندگان خود را نیافرید، مگر برای این که به او معرفت پیدا کنند؛ پس هر گاه او را شناختند، او را بپرستند، و هر گاه او را بپرستند، با عبودیت او از بندگی هر چه جز خدا است، بینیاز شوند. مردی سؤال کرد: «ای فرزند رسول خدا! پدر و مادرم فدایت! معرفت خدا چیست؟» حضرت فرمود: «این است که اهل هر زمان، امامی را که باید از او فرمان برند، بشناسند» (حر عاملی، 1364: ج1، ص 275ح294؛ مجلسی، 1398: ج5، ص 312، ح1).
د. شرایط امام از دیدگاه قرآن
1. هدایت گری
و ما آنها را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت میکنند، زیرا که صبر نمودند و به آیات ما یقین دارند. (سجده: 24)
از این آیه شریف، چنین استفاده میشود که امامان دین، هدایتگر امت اسلامی هستند و این مقام و رتبه را به دلیل داشتن صبر و تحمل و داشتن یقین و اعتماد کامل به آیات الهی به دست آوردهاند.
در آیه دیگر چنین آمده است:
و ما آنها را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت میکنند و کارهای نیکو و اقامه نماز و پرداخت زکات را به آنها وحی نمودیم و آنها عبادت ما را به جا میآورند. (انبیاء: 73)
مرحوم علامه طباطبائی; ذیل این آیه فرموده است:
ظاهر آیه، به طوری که آیات مربوط به امامت ذریه ابراهیم هم دلالت دارد، این است که ضمیر در «جعلناهم» به ابراهیم و اسحاق و یعقوب برگردد. ظاهر جمله «یهدون بأمرنا» نیز این است که هدایت به امر، درجایگاه مفسر معنای امامت است و ما ذیل آیه «انّی جاعلک للناس اماما» (بقره، 124) بحثی در معنای هدایت به امر خدا گذراندیم.
اما آنچه در خصوص این مقام، خاطرنشان میکنیم، این است که این هدایت که خدا آن را از شئون امامت قرار داده است، هدایت به معنای راهنمایی نیست؛ چون میدانیم خدای تعالی ابراهیم را وقتی امام قرار داد که سالها دارای منصب نبوت بود؛ همچنان که توضیحش در ذیل آیه «إنی جاعلک للناس اماماً» گذشت. معلوم است که نبوت، جدای از هدایت به معنای راهنمایی نیست؛ پس هدایتی که منصب امام است، نمیتواند معنایی غیر از رساندن به مقصد داشته باشد. و این معنا، یک نوع تصرف تکوینی در نفوس است که با آن تصرف، راه را برای بردن دلها به سوی کمال، و انتقال آنها از موقفی به موقفی بالاتر، هموار میسازد. و چون تصرفی است تکوینی و عملی است باطنی، ناچار، مراد از امری که به آن هدایت صورت میگیرد نیز امری تکوینی خواهد بود، نه تشریعی که صرف اعتبار است…
آیه سوم در این باره نیز چنین است:
" بگو آیا از شرکای شما کسی که به حق هدایت کند وجود دارد؟ بگو خداست که به حق هدایت میفرماید، آیا کسی که به حق هدایت میکند شایسته پیروی شدن است یا کسی که نمیتواند راهنمایی کند و محتاج هدایت شدن است؟ پس شما را چه شده است؟ چگونه حکم میکنید؟" (یونس: 35)
ذیل این آیه در المیزان چنین آمده است:
خداوند سبحان، این حجت و دلیل را بر پیامبر6 تلقین فرمود… و این، حجتی عقلی است که خواص از مؤمنان به آن اعتماد میکنند.
توضیح این که، از امور فطری انسان که عقل به وجوب آن، حکم میکند، این است که انسان باید از حق پیروی کند، و اگر کاری از روی غلط و اشتباه یا هوا و هوس انجام بدهد، به دلیل آن است که آن را حق میپندارد و کار بر او مشتبه میشود…؛ پس حق، به طور مطلق واجب الاتباع است و آیه شریفه در مقدمه به همین دلیل تکیه کرده است و چون مشرکان کسی را ندارند که به حق راهنمایی کند، خداوند به پیامبر6 امر فرمود که خودش به جای آنها جواب بدهد: >قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى< (طه، 50) >وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى< (اعلی، 3) و خداوند است که انسان را به سعادت در دنیا راهنمایی فرموده و او را به بهشت و آمرزش الهی دعوت کند؛ به واسطه فرستادن پیامبران و نازل کردن کتابها و تشریع شریعتها و آنها را به انگیزش در دعوت دینی حق، بین مردم بر میانگیزد… حق در اعتقاد و گفتار و کردار، آن است که مطابق با سنت جاری در عالم هستی که فعل خدا است باشد؛ پس حق در حقیقت، آن است که ثابت و مطابق اراده و مشیت الهی است .
(علامه طباطبائی، ترجمه موسوی همدانی، 1363: ج14، ص457).
2 و 3. پارسایی و دانایی
بر اساس آیات کریمه قرآن دو شرط اساسی دیگر برای امام وجود دارد: پارسایی و دانایی.
قرآن کریم، درباره انتخاب طالوت برای رهبری، چنین میفرماید:
پیغمبر آنها گفت: «همانا خداوند، طالوت را به پادشاهی شما برانگیخت». گفتند «از کجا برای او بر ما پادشاهی و بزرگی است؟ در صورتی که ما به پادشاهی از او شایستهتریم. او را مال فراوان نیست». رسول در جواب آنها گفت: «او از این رو بر شما شایسته خواهد بود که خدایش بر شما برگزیده و او را در بسط دانش و توانایی بدن، افزونی بخشیده است. و خدا ملک خود را به هر که خواهد بخشد که او به حقیقت توانگر و دانا است». (بقره: 247)
از این آیه چند نکته استفاده میشود:
1. کسی که در مقام امامت و فرماندهی قرار میگیرد، باید از آگاهی لازم به آنچه مقام و منصب او اقتضا میکند، برخوردار باشد.
2. از نظر جسمی، باید از سلامتی و توان لازم برای ایفای مسؤلیت خویش بهرهمند باشد.
3. فرمانروایی اوّلاً و بالذات به خداوند اختصاص دارد، و دیگران در صورتی از چنین مقامی بهرهمند خواهند بود که به اذن و مشیت الهی باشد.
4. فضل و جود الهی، گسترده است و مقتضای آن، این است که مقام فرمانروایی را به همگان اعطا کند؛ ولی جود و فضل او، عالمانه و حکیمانه است؛ بدین سبب، منصب امامت، تنها به کسانی اعطا میشود که شایستگی آن را دارند؛ چنان که در آیه دیگر فرموده است: >وَإِذَا جَاءتْهُمْ آیَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِیَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا کَانُواْ یَمْکُرُونَ< (انعام، 124) (ربانی گلپایگانی، بیتا: ص19).
در این آیه هم جمله «الله اعلم حیث یجعل رسالته» میفرماید منصب امامت و رسالت به هرکسی داده نمیشود، بلکه به کسانی که لیاقت دارند اعطا میگردد.
چند حدیث در توضیح شرایط امام
امام حسین7 در جواب نامه مردم کوفه، چنین فرموده است:
"به جان خودم سوگند! امام و پیشوا، کسی نیست، مگر آن که بر اساس کتاب خدا حکومت عدل و داد را بر پا دارد، پایبند دین حق باشد ودر برابر خداوند، نفس خود را مهار کند . " (مفید، 1313: ج 2، ص 309).
امیر المؤمنین علی7 نیز میفرماید:
مرزهای بزرگ ولایتِ امامی که اطاعتش واجب است، این است که معلوم شود از خطا و لغزش و گناه عمدی و از همه گناهان ـ کوچک و بزرگ ـ مصون ]معصوم[ است. نه میلغزد و نه اشتباه میکند. به چیزی که دین را از بین میبرد، علاقهمند نمیشود وهیچ گاه عیاشی و خوش گذرانی نمیکند. دانا ترین مردم به حلال و حرام خدا و واجبات و مستحبات و احکام او است. از همه جهانیان بینیاز است ودیگران به او نیازمندند، و بخشنده ترین و دلیرترین افراد است. (مجلسی: 1398: ج 68، ص 389، ح39)
در حدیث دیگری از آن حضرت است که فرمود:
و دانستید که نباید کار نوامیس، جانها و غنائم، احکام و پیشوایی مسلمانان را به دست بخیل سپرد که بر اموال آنان آزمند و حریص میشود، ونه به دست نادان که با نادانی خود، ایشان را گمراه میکند، و نه به دست بیرحم و ستمگر که با بیرحمی خود، آنان را از نیازهایشان محروم میسازد، و نه به دست بیعدالت در تقسیم مالها که به مردمی ببخشد و مردمی را محروم سازد و نه به دست کسی که در داوری رشوه ستاند که حقوق مردم را پایمال میکند و در رساندن حق به صاحبانش کوتاهی میورزد، و نه به دست کسی که فروگذار سنت است که امت را به نابودی میکشاند. (نهجالبلاغه 1384؛ خطبه 131)
آیه شریف ولایت؛ تعیین مصداق امام
«فقط خدا و رسولش ولی و سرپرست شما هستند و کسانی که ایمان آوردهاند همانان که نماز را به پا داشته و در حال رکوع زکات میدهند.»
(مائده: 55)
در تفسیر البرهان و کنزالدقائق، احادیث فراوانی ذیل این آیه شریف آمده است که عموماً شأن نزول و مصداق آیه شریف را، خاتم بخشی حضرت علی7 میدانند. ما از میان 23 حدیث درتفسیر البرهان که ذیل آیه مبارکه ذکر شده است، دو حدیث را میآوریم:
حدیث نخست: جعفر بن محمد7 عن ابیه عن جده، عن علی7 فی قوله عزوجل: >یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا< (نحل، 83)؛ امام جعفر صادق از پدرش از جدش از علی7 روایت کرد: در باره قول خداوند عزو جل: >یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا<
گفت: وقتی آیه >إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ…< نازل شد، تعدای از اصحاب رسول خدا در مسجد مدینه جمع شدند و بعضی از آنها به بقیه گفتند: «اگر به آیۀ ولایت کافر شویم، به آن معنا است که به دیگر آیات قرآن هم کافر شده ایم، و اگر ایمان بیاوریم، برای ما موجب ذلت است؛ چون علی بن ابی طالب7 را بر ما مسلّط میسازد». سپس چنین گفتند: «ما دانستیم که محمد6 در آنچه میگوید، صادق و راستگو است. ما او را سرپرست خود میگیریم؛ اما از علی و دستوراتی که به ما بدهد، اطاعت نمیکنیم». حضرت فرمود: در این رابطه آیه >یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا< (نحل، 83) نازل شده یعنی نعمت خدا را که ولایت علی بن ابی طالب است، میشناسند، ولی آن را انکار میکنند و اکثر آنها به ولایتش کافر هستند.
حدیث دوم:
حسین بن ابی العلاء گفت: به امام صادق7 عرض کردم: «در باره اوصیای پیغمبر6 که اطاعت از آنها واجب است، چه میفرمایید؟» حضرت فرمودند: «آنهایی هستند که خداوند فرمود: "أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ" (نساء، 59)
وآنها کسانی هستند که خداوند فرمود "إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ…".(مائده: 55)
(ادامه مطلب در شماره بعد می آید.)
منابع
قرآن کریم.
آلوسی بغدادی، سید محمود، روح المعانی، بیروت، دارالفکر بیتا.
ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1362 ش.
ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1363 ش.
بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، اسماعیلیان، بیتا.
حر عاملی، محمدبن الحسن، اثبات الهداة، طهران، دارالکتب الاسلامیه، 1364ش.
دشتی، محمد، مترجم، نهج البلاغه، قم، موسسه امیر المومنین، 1384 ق.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، قم، المکتبه المرتضویه، 1362 ش.
ربانی گلپایگانی، علی، بحثهای کلّی امامت، جزوه، بیتا، بیجا.
رشید رضا، محمد، و عبده شیخ محمد، تفسیر المنار، بیروت، دارالفکر، 1393ق.
زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، قم، نشر ادب الحوزه، افست، بیتا.
صدوق، محمدبن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، قم، موسسه النشر الاسلامی، جماعة المدرسین، بیتا.
....معانی الاخبار، قم، انتشارات اسلامی، 1361 ش.
صعیدی، عبدالفتاح و یوسف موسی، حسین، الافصاح فی فقه اللغة، قم، مکتب الاعلام اسلامی، 1410ق.
طباطبائی، محمد حسین، المیزان، قم، منشورات جماعة المدرسین، بیتا.
طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1339 ش.
طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، مرکز نشر الثقافه الاسلامیة، 1367ش.
عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، افست، انتشارات علمیه، بیتا.
فخر رازی، … التفسیر الکبیر، مصر، مکتب الاعلام الاسلامی، افست، 1413ق.
فراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین، قم، انشارات اسوه، 1414ق.
قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، طهران، دارالکتب الاسلامیه، 1352 ش.
قرطبی، محمدبن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
قمی مشهدی، محمد بن محمد رضا، تفسیر کنزالدّقائق، بیجا، وزارة الثقافه و الارشاد الاسلامی، 1410ق.
کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388ش.
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، طهران، مکتبه الاسلامیه، 1398ق.
محقق، محمد باقر، دائرة الفرائد در فرهنگ قرآن، تهران، انتشارات بعثت، چاپ دوم، 1364 ش.
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، بیجا، وزارة الثقافه و الارشاد الاسلامی 1368 ش.
مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله… قم، آل البیت:، 1413ق.
ـــــــــــــــــــــــــــ، الامالی، قم، دفتر انتشارات اسلامی و المطبعه الاسلامیه، 1403ق.
ـــــــــــــــــــــــــــ، الاختصاص، قم، جماعة المدرسین فی الحوزه العلمیه، بیتا.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، طهران، دار الکتب الاسلامیه، 1361ش.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ، آیات ولایت در قرآن، قم، نسل جوان، 1381 ش.
. دانش آموخته مرکز تخصصی مهدویّت.